روحانی: دولت آینده در فکر فریب مجلس با آمارهای غیر دقیق نیست
حسن روحانی،رییس جمهور منتخب، یکشنبه 23 تیرماه در دیدار با نمایندگان مجلس از وضعیت اقتصادی کشور انتقاد کرده و گفته است که دولت آینده در فکر فریب مجلس با آمارهای غیرواقعی نیست.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، حسن روحانی بدون اشاره مستقیم به روابط دولت محمود احمدی نژاد و مجلس گفت:«اگر در سالهای اخیر گاهی نسبت به مجلس بیحرمتی شده است، باید این حرمت و اقتدار به مجلس بازگردد.»
وی اضافه کرد:« دولت آینده نه فکر تقابل با مجلس است و نه در فکر اینکه مجلس را با آمار غیردقیق فریب دهد.»
رییس جمهور منتخب در ادامه سخنرانی وضعیت امروز ایران را «سخت و پیچیدهای» دانست و گفت، بخشی از این پیچیدگی ناشی از عملکرد داخلی و بخشی ناشی از فشارهای خارجی است.
حسن روحانی در نخست سخنرانی خود در جمع نمایندگان مجلس از وضعیت اقتصادی کشور انتقاد کرد و گفت:«این اولین بار است که پس از دوران جنگ تحمیلی در دو سال متوالی، رشد اقتصادی ما منفی است. این برای اولین بار است که در کنار رشد اقتصادی منفی، کشور با تورم بسیار بالایی مواجه است. بیشترین تورم در منطقه و شاید در جهان! اینکه کشور با تورم چهل و دو درصد و بیکاری مواجه است.»
حسن روحانی در ادامه نسبت به بحران وضعیت اشتغال در ایران هشدار داد و گفت: «فقط چهار میلیون دانشجو داریم و اگر روند فعلی ادامه پیدا کند، در چهار سال آینده 4-5 میلیون جوان فارغ التحصیل بی کار خواهیم داشت.»
وی اضافه کرد:«رقم کسانی که در هشت سال گذشته مشغول کار شده اند بسیار بسیار اندک و طبق آمار رسمی، سالی 14 هزار نفر بوده است.»
رییس جمهوری منتخب در ادامه سخنرانی خود گفت:« در مقابل دشمن درشت سخن گفتن راه حل نیست، باید در برابر نقشه دشمن تدبیر کنیم. سخن گفتن ممکن است زیبا باشد، اما حتما کافی نیست.»
حسن روحانی در ادامه گفته است که برای حل و فصل مشکلات کشور چهار کارگروه اقتصادی، سیاست خارجی، سیاست داخلی و مسائل فرهنگی و اجتماعی تشکیل داده است.
به گفته رییس جمهوری منتخب زیر نظر این چهار کمیته 20 کارگروه متشکل از 500 نفر از صاحبنظران مشغول به کار هستند.
حسن روحانی گفته است:« در این راه از مسوولان فعلی اجرایی کشور نیز استفاده کرده و وضعیت کشور را از آنها جویا شدیم اما نتیجه عملی و گزارشات کارگروهها و مسوولان فاصله زیادی با یکدیگر داشت. کارگروهها وضع کشور را به گونهای دیگر و آمار و ارقامی تشریح میکردند و مسوولان فعلی گزارشات کتبی و شفاهی با آمار دیگری میدهند که با یکدیگر تفاوت دارد.»
رییس جمهوری منتخب در ادامه گفت: دولت با شروع کارش در 100 روز اول، تلاش میکند واقعیات کشور را به مردم و رهبری و نمایندگان ملت بگوید. دولت آینده خواهد گفت که چه چیزی را تحویل گرفته و با چه مشکلاتی مواجه است و راهحل را چگونه میبیند.
به گزارش مرکز خبر حوزه ، متن سوال و پاسخ این مرجع تقلید به شرح ذیل است.
توفیق زن بیش از مرد است
توفیق زن بیش از مرد است و اگر انسان تنزل کند، حداقل باید بگوید زن همانند مرد است. زیرا تقریباً شش سال قبل از این که مرد، مکلف شود، زن را ذات اقدس اله به حضور پذیرفته است. زن همین که از 9 سالگی گذشت و وارد دهمین سال زندگی شد، خدا او را به حضور میپذیرد و با او سخن میگوید و روزه را بر او واجب میکند، مناجاتهای او را به عنوان دستور مستحب شرعی گوش میدهد. آن هنگام که مرد به عنوان یک نوجوان در حال بازی کودکانه است، زن مشغول راز و نیاز و نماز است. شش سال زمینهسازی کردن، از دوران نوجوانی او را به حضور پذیرفتن، نماز را که عمود دین است بر او واجب کردن، روزه را که سپر دین است و حج را که وفد الیاللَّه است و مهمانان در آن سفر به ضیافتگاه خداوند میروند، بر زن واجب کردن، اینها همه نشانه آن است که زن برای دریافت فضائل، شایستهتر از مرد است. و اگر این منطق درست تبیین و اجرا گردد، نتیجتاً معلوم خواهد شد که زن بالاتر از مرد و لااقل همتای مرد است.
یک دستورالعمل
زن گرچه ممکن است در طی دوران عادت از برخی از عبادت محروم باشد اما تمامی آنها جبرانپذیر است، زیرا قضای روزهها را به جا میآورد و برای نماز اگر وضو بگیرد و در مصلّای خود رو به قبله بنشیند، و به مقدار نماز، ذکر بگوید ثواب نماز را میبرد. همان گونه که اگر مسافری پس از خواندن دو رکعت واجب، سی یا چهل بار تسبیحات اربعه را تکرار کند، جبران آن دو رکعت ساقط شده را خواهد کرد.
پس این گونه از فضائل جبرانپذیر است. عمده آن است که مرد وقتی پانزده سالگی را تمام نمود و وارد شانزدهمین سال زندگی شد، شایستگی خطاب الهی را کسب مینماید و قبل از آن چنین لیاقتی ندارد، زیرا بلوغ، زمینه تشرف به مقام عبودیت است.
جشن تکلیف
درباره یکی از علمای شیعه، ابن طاووس - رضوان اللَّه علیه - نقل شده است که روز بلوغش را جشن گرفت، او وقتی از پانزده سالگی وارد شانزدهمین سال زندگی شد دوستان و آشنایان خود را به شکرانه این که من نَمُردم و سنّ من به حدّی رسید که خدای سبحان با من سخن گفت و از من تکلیف طلب کرد، جشن گرفت چون انسان تا قبل از بلوغ، مورد خطاب تکلیفی خدا نیست، و به هنگام بلوغ لیاقت مییابد که مورد خطاب خدای سبحان واقع شود. - اما این که آیا این جشن، در اسلام مشروعیت دارد و جزو سنن هست یا نه؟ مسألهای جداگانه است، کسی به قصد ورودِ سنّت اقدام به برگزاری این مراسم نمیکند، بلکه این جشن را به شکرانه یک نعمت برگزار مینماید. و شاید مرحوم سید ابن طاووس، زیر پوشش اطلاقات اولیه که هر نعمتی به شما رسیده است حقشناس و شاکر باشید، این چنین عملی را انجام داده است. - بر این اساس، بلوغ یک شرافت است. آنها که اهل عرفان هستند، میگویند ما مشرَّف شدیم نه مکلّف، چون زحمت و مشقتی در کار نیست، بلکه شرف در کار است. لذا در مناجاتالذاکرین امام سجاد (ع) میخوانیم «یا من ذکره شرف» ای خدایی که نام تو مایه شرافت است. اگر کسی به جایی برسد که ذکر خدا گوید و در سایه این ذکر، به یاد خدا باشد و خدا هم به یاد او باشد، شرافتی نصیب او گردیده است، و این است که زن شش سال قبل از مرد به این شرافت میرسد.
اگر چنانچه به این نکته دقت شود، قبل از این که مرد به راه بیفتد و در صراط مستقیم گام بردارد، زن بخش زیادی از این راه را طی کرده است. بنابراین هم آن محرومیتهایی که زن در دوران عادت دارد قابل جبران است و هم شش سال قبل از مرد، از همه مزایایی که مرد محروم است برخوردار میشود.
دلایل جبران محرومیت از عبادات
در پایان عمر نیز برای زنان غیر سادات پس از سن پنجاه سالگی سخن از ایام محرومیت نیست و در این مدت محرومیت نیز اولاً، ایام عادت محدود و چند روز بیشتر نیست. ثانیاً، آنها که باردارند و توفیق حمل امانت را دارند نیز محرومیت از عبادت شامل آنها نمیشود، چون غالباً عادت با حمل جمع نمیشود. ثالثاً، مدت شش سالی که زن قبل از بلوغ مرد، بالغ میشود، همه نقصها را ترمیم میکند. بنابراین اگر نقصانی در ایمان باشد، علت آن هم نقص در عبادت باشد، نه تنها قابل جبران است، بلکه اگر زن به این فکر بیفتد که دوران شش ساله را مغتنم شمارد، عظمتی فزونتر نیز خواهد یافت. از آنچه گفته شد روشن میشود سِرّ بیان حضرت امیر - سلاماللَّه علیه - در نهجالبلاغه که در وصف زن خطاب به امام مجتبی علیه السلام میفرماید: »فاِنّ المرأة ریحانة ولیست بقهرمانة»(1). یعنی این که زن ریحان است، باید او را زودتر از مرد، تحت تربیت و تکلیف قرار داد، در غیر این صورت ضایع میشود. روایتی دیگر نیز از حضرت صادق - سلاماللَّه علیه - نقل شده است که میفرماید: »من اتّخذ امرأة فلیکرمها فانّما امرأة أحدکم لعبة فمن اتّخذها فلا یضیّعها»(2). مراد از لعب در روایت، بازیچه و اسباببازی نیست، بلکه یعنی، زن ریحانه است، این ریحانه را ضایع نکنید. اسلام به اولیای مدرسه و منزل دستور میدهد که به دخترها بیش از پسرها رسیدگی کنید. اگر تکلیف بر دختر، شش سال قبل از پسر شروع میشود بنابراین اولیای منزل و مدرسه مسؤولیتشان نسبت به دخترها بیش از پسرهاست روی این تحلیل، معلوم میشود زن برای نماز و راز و نیاز، زودتر از مرد آمادگی پیدا میکند و اگر احیاناً راههای عاطفی، زمینههای انحراف را پیش روی زن قرار دهد، تکالیف عبادی آن راهها را تعدیل میکند تا مبادا به انحراف برود.
منابع:
(1) نهجالبلاغه، نامه 31. (2) بحارالانوار، ج103، ص224. (زن در آئینه جلال و جمال، صفحات 379 382.)
چند نکته:
1- چنان که در یکی از جلسات گفته شد ، ما پس از سلب خصوصیت از چنین آیاتی استفاده عموم میکنیم و حتی اگر چنن آیاتی در مورد واقعه بخصوصی نازل شده باشد ، در حکم کد بوده و ما میتوانیم با نصب العین قرار دادن آنها در سایر امور از آنها استفاده کنیم. ضمن این که ما آتاکم الرسول یعنی هر آن چه که رسول گرامی آورد و فقط عنایت به آن واقعه بخصوص ندارد و البته آن را هم پوشش میدهد.
2- از باب تفسیر آیات به آیات و نیز ناظر بودن بیانات به تمامیت قرآن ، آیا میتوانید ادعا کنید که برداشتی که شما از آیات مطروحه دارید چنین ادعایی را پوشش میدهد؟
3- قرآن در سوره نجم تصریح دارد که ما ینطق عن الهوی. إن هو وحی یوحی. پیامبر مانند برخی از ما از روی شکم و هوی حرف نمیزند بلکه آنچه میگوید عین وحی است. لذا باید به سخنان پیامبر و برای فرمایشات ایشان حساب ویژه ای باز کرد نه این که راههای فرار را پیدا نمود! به ویژه اگر بدانیم که خدا برای محکم کاری میگوید حتی اگر پیامبر هم بخواهد از جانب خودش چیزی را به ما ببندد لقطعنا منه الوتین = رگ گردنش را میزنیم. پس لازم است نسبت به ایشان که سخنش نه از روی هوی و بلکه عین وحی است ، تأمّل ویژه ای داشته باشیم.
4- نظرتان راجع به آیاتی که امر به اطاعت رسول میکند(حال اطاعت اولی الأمر پیشکش!) چیست؟ أطیعوا الله و أطیعوا الرسول یعنی چه؟ آیا اینها را نیز مربوط و منوط به شأن نزولش میکنید؟
5- شأن نزولها از همان مواردی است که از قضا شما از آنها فراری هستید. حال چگونه تا بدین حد در توجیه مطالب به آنها دلخوشید؟ جای تعجب دارد. ضمن این که خود در شرح برخی آیات شأن نزولهای متعددی را بر میشمرید ولی هیچ نقدی بر تفاوت و بلکه تضاد و تقابل آنها با هم نمیکنید.
6- قواعد اصولی و استنباطی به ما حکم میکند که اگر اصلی یا مسأله ای با منطق عقلی سازگار باشد که قاعدتاً با منطق قرآن نیز سازگار خواهد بود ، ولو این که در لسان هیچیک از قرآن و اهلبیت هم نیامده باشد ، ما آن را اتّخاذ کنیم. حال سخن اینجا است که با توجه به اذعان همعصران پیامبر و مهر تأیید خداوند که محمد ماینطق عن الهوی و او حکیمانه(و نه از روی بی منطقی) و عاقلانه(و نه سفیهانه) و عالمانه(و نه از روی جهل) حرف میزند ، آیا نباید روی چنین کسی حساب ویژه ای باز کرد و سخنش را در هر زمینه ای نصب العین قرار داد؟ نمیخواهید بگوئید که شاید سخنش با قرآن در تقابل و تضاد باشد!!! و ما باید آن را بررسی کنیم!!!!!
6- برخی اصولیان (چه بسا برای فرار از التزام به احکام عملی دین) قائل به این مطلب هستند که خطابات قرآنی مختص مشافهین است. یعنی فقط متوجه کسانی است که در عصر نزول آیات و در زمان حیات پیامبر زنده بوده اند و متوجه سایرین نمیشود. نظر شما در این مورد چیست؟ میتوان به نظر آنها اعتنا کرد یا نه باید به دستورات دین(شامل آیات و روایات=سنت) به عنوان برنامه عملی زندگی تمسک نمود؟
چند نکته در تعریض به فرمایشات برادر گرانمایه ؛ جناب آقای حسینی
1- آیا اگر حلال را حرام کردن صحیح نیست ، حرام را حلال کردن چه؟ صحیح است یا نه؟
2- خدا خود در قرآن فرمود: ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا. آیا اینها از قرآن نیست؟ و آیا نباید به اینها در مسیر هدایت بشر و امت اسلامی اعتنا کرد؟ نؤمن ببعض و نکفر ببعض؟
3- در همین راستا حدیث ثقلین را به کلی فراموش کرده اید که رسول مکرم-ص- در مقاطعی فرمود: إنی تارک فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتی ؛ أهل بیتی. لن یفترقا حتی یردا علیَّ الحوض. آیا اعتقاد و التزام به این حدیث خرافه پرستی یا بالاتر از آن ، شرک است؟
4- و آیا اساساً تمسک به قول نبوی که نزدیکی او به منبع وحی و هدایت به تصریح قرآن مکرّم قاب قوسین أو أدنی است ، غیر امر الهی و چیزی غیر از هدایت بشر به کمال است؟
5- قرآن کتاب هدایت است: فیه هدیً للمتقین= در آن هدایت برای پرهیزگاران است. این نفی هدایتگری توسط مؤلفه های دیگر نظیر قول و فعل و تقریر معصومان -ع- نمی کند. همان گونه که شما و ما و همگان برای راه یابی در مسیر به راهنمائی و رانندگی مراجعه میکنیم نه قرآن! و آن را هم شرک نمیدانیم.
6- قرآن مفسر میخواهد و چه کسی از پیشوایان معصوم أولی به تفسیر آیات ؟ آیا تبیین آیات ، شرک است؟ آیا شما در ترجمه و تبیین آیاتی نظیر یدالله فوق أیدیهم و نیز و جاء و الملک صفّاً صفّاً و همچنین من کان فی هذه الدنیا أعمی فی الآخرة أعمی به عقل خود مراجعه میکنید ولی به توضیحات پیشوایان به بهانه شرک و خرافه اعتنا نمی کنید؟ و آیا همین مراجعه صرف به عقل ، نشانی از از خدا بریدن و به اصطلاح در غلتیدن در وادی کفر و شرک نیست؟(البته از زاویه نگاه شما به مسأله)
7- قرآن راهنما است. بدین منظور که کد میدهد و باید مبیِّن و مفسری باشد تا ما را از در غلتیدن در فهم و برداشت اشتباه نجات دهد. فهم حقایق قرآنی گاهی فراتر و وراتر از عقول ناقص بشری است. و کسانی را لازم دارد تا با اتصال به منبع وحی ما را از این حقایق مطلع کنند.
8- با مطالعه ظاهر قرآن بدون مراجعه به آنان که خود قرآن دستور مراجعه به آنها را داده است ، با تناقضات عدیده علمی و تاریخی مواجه میشویم. به عنوان مثال: در بحث خلقت زمین و زمان(شش روز و هشت روز ...) ، در بحث مدت خفتن اصحاب کهف(300 سال یا 309سال؟) و تعداد آنان(5 یا 6 یا 7 یا 8نفر)(راستی مگر نمی گوئید قرآن تبیاناً لکل شیء است؟ پس چرا مردمان را در قرون متمادی معطل گذاشته و در سوره کهف قول آدمیان را رجماً بالغیب معرفی نموده ولی به روشنگری نپرداخته؟ آیا جز این است که دأب قرآن بر موجزگوئی و احاله تفصیل مطالب به أهل الذکر است؟ فاسألوا أهل الذکر) ، نسبت قتل به خضر نبی ، نسبت دزدی دادن یوسف به برادرانش ، نسبت گناه به آدم ، نسبت ظلم به یونس(و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً!...) ، نسبت گمراهی و ترس به موسی و...
9- راستی آیا قرآن خود در مناسبات عقیدتی و اجتماعی دستور استفاده از وسایل را نداده است؟ وابتغوا إلیه الوسیله. و آیا در اموری که بدان علم نداریم دستور عدم ورود نداده است؟ لا تقف ما لیس لک به علم و نیز در غامضات و امور پیچیده که ورای فهم بشری است دستور به سؤال از دانایان نداده است؟ فاسألوا أهل الذکر. و آیا سراغ گیری از عالمان و عاقلان خود دستور قرآنی نیست؟(سیروا فی الأرض ها را ببینید و...)
10- مراد از سنت الهی ، سنتهای تاریخی و اجتماعی حاکم بر روابط بشری و انسانی است و سنت الهی چیزی جدای از این مقولات نیست.(توصیه میشود فلسفه تاریخ دکتر شریعتی و شهید مطهری و شهید صدر را مطالعه بفرمائید.) کما این که ما فرَّطنا در کتاب مقدس مسلمانان کتاب تکوین(آفرینش و خلقت کائنات) است نه قرآن مجید. راستی چنین برداشتی صحیح تر و علمی تر و عقلی تر نیست تا این که برداشتی ابتدائی کرده و در توجیه آن بمانیم؟
11- مراجعه به سخنان انبیا و پیشوایان معصوم که از قضا سخن آنان نیز نفی شرک و زدودن خرافه از باور و زندگی مردمان است ، منافاتی با کتاب مقدس قرآن که در جایگاهی بس رفیع است ، ندارد و مساوی با شرک و نفی توحید نیست.
12- نکته مهم: نقد سنت و مساوی دانستن آن با شرک و خرافه سخن سنگینی است که به نظر میرسد از باب لاتقف ما لیس لک به علم هر کس را یارای ورود و نظر دادن در این حیطه نیست مگر آن که پا را از حیطه تقوا فراتر بگذاریم که در آن صورت بسیاری چیزها شدنی است! و حداقل لازمه آن تبحر در رجال شناسی و سپس درایة الحدیث است.
و تا هنگامی که حدیثی از منظر عالمان علم حدیث و درایه و رجال از سه منظر سلسله سند و متن و دلالت حدیث مخدوش نباشد به قول قرآن نمیتوان رجماً بالغیب همه آنها را مورد انکار قرار داده و به ظاهر ناکافی قرآن دلخوش بوده و بسنده کرد. ابو علی سینا میفرماید: کلما قرع سمعک فاضرب فی بقعة الإمکان= هر آنچه را شنیدی(زود با چماق انکار نفی نکن. بلکه) آن را در وادی امکان و احتمال و این که ممکن است واقعیت داشته باشد ، قرار بده. راستی این به تقوا و دینداری و خداگرائی نزدیکتر نیست؟
13- حتی آنها که شعارشان حسبنا کتاب الله است در وادی عمل پی به این مسأله برده اند که این تعارفی بیش نیست و به سنت نبوی و اجماع و عقل و مصالح مرسله و قیاس و سدّ ذرایع/ضرایع رو آورده اند. حال که همگان به این مطلب اذعان دارند ، آیا بایسته نیست که به کسانی رجوع شود که کان علم و مهبط وحی هستند؟ و از بیخبری خود برای خود خبرساز نشویم؟
گر چه میلاد موعود منتظَر از نظر شیعه و برخی عامه مسلّم است ولی از آنجا که متأسفانه با مبرهن بودن این مطلب باز هم حتی برخی پیروان مذهب اثناعشری به دلیل وساوس شیطان و دغدغه های بیمورد انکار میلاد آن حضرت را ترجیح میدهند و در واقع به نوعی رو به 11 امامی بودن آورده اند ، مطلبی را که پیشتر در همین وبلاگ گذاشته بودم به همین بهانه و به دلیل پاسداشت این روز ، مجدداً میگذارم. پیشکش به ساحت مقدس او. سؤال: آیا موعود منتظر در قید حیات است؟ آیا اصلاً به دنیا آمده است؟ مقدمه: منجی موعود وعده همه ادیان آسمانی و زمینی است و در هر یک به نامی مشهور است. در آئین زرتشت او را سوشیانس میخوانند که ایرانی است و پیرو زرتشت. در آئین یهود او را سرور میکائیلی می نامند که از بنی اسرائیل و پیرو موسی است. در آئین مسیح او همان مسیح موعود است. در آئین اسلام او مهدی منتظر و دوازدهمین امام و جانشین پیامبر خاتم است. در آئین هندو او را ویشنو می دانند. در آئین مجوس او هوشیدر است. بودائیان عقیده به بازگشت بودا دارند. اسپانیائی ها منتظر بازگشت رودریک هستند و مغولان نیز در انتظار بازگشت تموچین یا همان چنگیز هستند.(دادگستر جهان ص66 - در انتظار ققنوس ص43 - المهدیه فی الاسلام ص43 و 44 - الامامه و قائم القیامه ص270) نکته: موعود منتظر را میتوان از نژاد ایرانی به شمار آورد ؛ چون مادر امام سجاد -ع- بنا بر نقلی شهربانو دختر یزدگرد ساسانی است. و میتوان او را از بنی اسرائیل دانست ؛ چون بنی هاشم و بنی اسرائیل هر دو از نسل ابراهیم -ع- هستند. و از عیسویان محسوب کرد ؛ چون مادرش نرجس خاتون اصالت رومی و آئین مسیحی داشته است.(دادگستر جهان ص67) ) مهدی در آئینه احادیث در 91 حدیث اینگونه وارد شده که امامان دوازده نفرند اولشان علی بن ابی طالب و آخرشان مهدی است. در 94 حدیث اینگونه آمده است که امامان دوازده نفرند و آخرشان مهدی است. در 107 حدیث امامان دوازده نفر معرفی شده اند که 9 نفرشان از نسل حسین -ع- و نهمی آنان قائم -عج- است. در 389 حدیث مهدی از عترت پیامبر معرفی شده است. در 314 حدیث مهدی از اولاد علی -ع- دانسته شده است. در 192 حدیث وی از اولاد فاطمه -س- برشمرده شده است. در 185 حدیث آن حضرت از اولاد حسین -ع- معرفی شده است. در 148 حدیث او را نهمین فرزند امام حسین -ع- اعلام کرده اند. در 185 حدیث مهدی از اولاد علی بن الحسین برشمرده شده. در 103 حدیث او فرزند محمد بن علی الباقر -ع- دانسته شده است. در 103 حدیث نیز فرزند جعفر بن محمد الصادق -ع- معرفی شده. در 101 حدیث وی فرزند موسی بن جعفر -ع- اعلام شده است. در 99 حدیث مهدی ششمین فرزند امام صادق -ع- معرفی شده است. در 98 حدیث او پنجمین فرزند امام کاظم -ع- معرفی شده است. در 95 حدیث آن حضرت چهارمین فرزند امام هشتم دانسته شده است. در 90 حدیث وی سومین فرزند امام جواد -ع- برشمرده شده است. در 90 حدیث مهدی از اولاد امام هادی -ع- معرفی شده است. در 145 حدیث او فرزند امام حسن عسکری -ع- معرفی شده است. در 148 حدیث نام پدر امام مهدی -ع- حسن دانسته شده است. در 47 حدیث مهدی همنام و هم کنیهء رسول خدا معرفی شده است. (منتخب الاثر) با توجه به انبوهی روایات در باب مهدی و نسل و نسب و تبار آن حضرت ، میتوان به نوعی ادعای تواتر معنوی کرد. د میلاد مهدی موعو میتوان به جرأت ادعا کرد که اندیشمندان شیعه(اغلباً و بلکه تماماً) قائل به ولادت امام دوازدهم با نام محمد بن الحسن العسکری در پانزدهم شعبان 255 یا 256 هجری هستند. اما این دردی را دوا نمی کند زیرا آن که در موضع خصم است میتواند ادعا کند که چون شما ذی نفع هستید برای مهدی موعود روز و ماه و سال تولد ساخته اید. اما آنچه میتواند قابل اعتنا باشد این است که ما روز و ماه و سال تولد امام مهدی را از زبان خصم یعنی مخالفین فکری شیعه بیان کرده و ادعای خود را ثابت کنیم. لذا بر آنیم تا تولد امام مهدی را از آثار اندیشمندان اهل سنت بیاوریم تا جای شک و شبهه ای باقی نماند. محمد بن طلحه شافعی در کتاب مطالب السؤول ص89 چنین می گوید: ابوالقاسم محمد بن الحسن در سال 258 در سامره متولد شد.نام پدرش حسن خالص است و حجت و خلف صالح و منتظر از القاب اوست. وی اکنون غائب است و بعداً ظاهر میشود. محمد بن یوسف در کفایه الطالب ص312 چنین می گوید: امام عسکری -ع- هنگام وفات فرزندی جز محمد نداشت و گفته شده او همان امام منتظر است. ابن صباغ مالکی در فصول المهمه ص273 و 286 چنین می گوید: فصل دوازدهم در احوال ابی القاسم محمد حجت خلف صالح فرزند ابی محمد حسن خالص است. آن جناب امام دوازدهم شیعیان است. یوسف بن قز اوغلی در تذکره خواص الامه ص204 چنین می گوید: نام فرزند امام عسکری محمد و کنیه اش ابوعبدالله و ابوالقاسم است.اوست حجت و صاحب الزمان و قائم و منتظر. و امامت به وی ختم شده است. مؤمن بن حسن شبلنجی در نور الأبصار ص168 چنین می گوید: محمد فرزند حسن عسکری است.مادرش ام ولدی بوده به نام نرجس یا صیقل یا سوسن. کنیه اش ابو القاسم است. امامیه وی را حجت و مهدی و خلف صالح و قائم و منتظر و صاحب الزمان مینامند. ابن حجر عسقلانی در الصواعق المحرقه ص206 چنین می گوید: امام عسکری فرزندی جز ابو القاسم که محمد و حجت نامیده میشود ، باقی نگذاشت. آن کودک در هنگام وفات پدر پنج ساله بود. تذکر: ابن حَجَر از عنودترین مخالفان شیعیان است که این گونه چنین تصریحی دارد. (قابل توجه برخی به اصطلاح روشنفکران که در نفی اعتقادات خود دست وهابیون را نیز از پشت بسته اند.) محمد امین بغدادی در سبائک الذهب ص78 چنین می گوید: محمد که مهدی نیز نامیده میشود در هنگام وفات پدر پنج ساله بود. ابن خلکان (م 681 ه) در وفیات الأعیان ج2 ص24 چنین می گوید: ابو القاسم محمد بن الحسن العسکری دوازدهمین امام از ائمه دوازده گانه شیعیان و لقب معروف وی حجت است. شیعیان عقیده دارند که وی همان منتظر و قائم و مهدی است. ولادت وی در روز جمعه نیمه شعبان 255 هجری واقع گشته است.(در انتظار ققنوس ص162و163) میر خواند در روضه الصفا ج3 ص؟ چنین می گوید: محمد فرزند حسن بود. کنیه اش ابو القاسم است. امامیه او را حجت قائم و مهدی میدانند.(دادگستر جهان ص119) عبد الوهاب بن احمد بن علی شعرانی در الیواقیت و الجواهر ج2 ص143 چنین می گوید: مهدی فرزند امام حسن عسکری است که در نیمه شعبان سال 255 متولد شد. زنده و باقی است تا با عیسی ظهور کند. و اکنون که سنه 958 است 703 سال از عمر شریفش میگذرد. محیی الدین ابن عربی در فتوحات مکیه ج2 ص49 چنین می گوید: و اما ختم ولایت محمدیه متعلق است به مردی از عرب که بهترین اصل و نسب را دارا می باشد و او در زمان ما حیات دارد و او در سال 595 هجری به من شناسانده شد و من علامت و نشانه مخصوصی را که حق تعالی از چشم بندگانش پنهان نموده بود در او دیدم و خداوند آن را برای من در شهر فاس منکشف کرد تا آنجا که خاتم ولایت را مشاهده کردم. و اوست خاتم نبوت مطلقه که بسیاری از مردم نمی دانند. همانا خداوند او را گرفتار نمود به اهل انکار که آن مراتب کمال و علمی که از طرف حق تعالی به او داده شده است را انکار نمودند. وقتی که ظلم و جور زمین را فرا گرفت ، مهدی خروج می کند و زمین را پر از عدل و داد می کند. آن جناب از اولاد رسول خدا و از نسل فاطمه است. جدش حسین و پدرش حسن عسکری فرزند علی النقی فرزند محمد التقی فرزند علی الرضا فرزند موسی الکاظم فرزند جعفر الصادق فرزند محمد الباقر فرزند زین العابدین فرزند حسین بن علی بن ابیطالب است.(باب 366 فتوحات مکیه) خواجه پارسا در فصل الخطاب چنین می گوید: محمد بن حسن عسکری در نیمه شعبان 255 به دنیا آمد. نام مادرش نرجس بوده در سن پنج سالگی پدرش وفات نمود. از آن زمان تا حال غائب است. اوست امام منتظر شیعیان و وجودش نزد خواص اصحاب و ثقات اهلش به اثبات رسیده است. خداوند عمرش را مانند خضر و الیاس طولانی می گرداند.(منقول از ینابیع الموده ج2 ص126) ابو الفلاح حنبلی در شذرات الذهب ج2 ص141 و ذهبی در العبر فی خبر من غبر ج2 ص31 چنین می گویند: محمد بن حسن العسکری بن علی الهادی بن محمد الجواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق علوی حسینی می باشد. کنیه اش ابو القاسم است و شیعیان او را به نامهای خلف حجت مهدی منتظر و صاحب الزمان نامیده اند. محمد بن علی حموی در تاریخ منصوری ص114 چنین می گوید: ابو القاسم محمد منتظر در سال 259 در سامرا متولد شد. ابن أثیر جزری (م630ه) در الکامل فی التاریخ ج7 ص274 در نقل حوادث سال 260 هجری چنین می گوید: در این سال ابو محمد علوی عسکری وفات یافت.او یکی از ائمه دوازده گانه بر طبق مذهب شیعی است و پدر محمدی است که شیعیان معتقدند وی منتظر موعود است. ذهبی(م 748 ه) در سه کتاب خود به ولادت امام مهدی اذعان کرده است: العبر فی خبر من غبر (ج3 ص31): در این سال -256 - محمد بن حسن بن علی الهادی بن محمد الجواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق علوی حسینی تولد یافت. وی همان ابو القاسمی است که رافضیان وی را خلف و حجت می خوانند و لقبش مهدی منتظر و صاحب الزمان است و همو پایان بخش ائمه دوازده گانه است. تاریخ دول الاسلام (ص113 حوادث سالهای 251 تا 260): امام عسکری پدر منتظر رافضیان است. محمد بن الحسن که امامیه او را قائم و الخلف الحجه می نامند در سال 258 هجری تولد یافته. البته 260 نیز گفته شده است. سیر أعلام النبلاء (ج13 ص119): منتظر شریف ابو القاسم محمد بن الحسن العسکری بن علی الهادی بن محمد الجواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن زین العابدین علی بن الحسین الشهید بن الامام علی بن ابی طالب علوی حسینی بوده و پایان بخش سلسله آن دوازده سرور است. ابن وردی(م 749 ه) در نور الأبصار ص186 چنین می گوید: محمد بن حسن الخالص به سال 255 ولادت یافته است. شبراوی شافعی(م 1171 ه) در الاتحاف بحب الأشراف ص68 چنین می گوید: ولادت امام مهدی محمد بن حسن عسکری در نیمه شعبان 255 بوده است. خیر الدین زرکلی(م 1396 ه) در الأعلام ج6 ص80 چنین می گوید: ابو القاسم محمد بن حسن عسکری خالص بن علی الهادی آخرین حلقه از سلسله دوازده امام شیعیان است. وی در شهر سامرا متولد گشت و هنگامی که پدرش از دنیا رفت پنج سال داشت. درباره تاریخ تولدش گفته شده که در شب نیمه شعبان 255 به دنیا آمده است و تاریخ غیبت ایشان 265 ذکر شده است. توجه: متذکر میشوم که در آثاری که به این موضوع پرداخته شده است تعداد اندیشمندان اهل سنت که بر ولادت امام مهدی صحه گذاشته اند از صد تجاوز میکند که جهت جلوگیری از اطاله کلام ، طالبان را به کتب منتخب الأثر ج2 ص371 تا 393 و من هو المهدی ص427 تا 451 ارجاع میدهم. به نظر میرسد موضوع تولد و حیات امام دوازدهم ابهامی ندارد. مگر آن که کسانی به واسطه وساوس شیطانی بخواهند بدون هیچ دلیلی رو به انکار آورند. که البته در طول تاریخ بشر از این انکارهای بی دلیل فراوان بوده است که صد البته غباری بر حقیقت مطلب نخواهد نشاند. اما نکتهء جالب که دریغم آمد ناگفته بگذارم این است که در میان قائلان به ولادت امام دوازدهم شیعیان از اهل سنت از هر قشر و صنف و طبقه ای (مورخ - مفسر – عارف – شاعر) به چشم میخورد. نظیر: ذهبی - مولوی - بیهقی -بلاذری - محی الدین ابن عربی - عطار نیشابوری - نقشبندی و ... از خدای بزرگ میخواهم که امت اسلامی را در راه شناخت حقیقت یاری و از تعصبات کور دور بدارد.
دکترای افتخاری(؟) احمدینژاد،
تکذیب آیتالله سیستانی و ...
پس از آن که دولت ایران مدعی شد که دانشگاهی تأسیس شده از سوی آیتالله سیستانی، به محمود احمدینژاد دکترای افتخاری اعطا کرده است، این مرجع تقلید اعلام کرد که هیچ ارتباطی با این دانشگاه ندارد.
همچنین این دانشگاه نیز میگوید که این مدرک نه دکترا، که تنها «گواهی عضویت در هیئت مشاوران علمی» است.
علیرضا ابوالفضلی، مدیر شعبه دانشگاه دارالحکمه در ایران، 29 خردادماه در گفتوگو با تلویزیون جمهوری اسلامی اعلام کرد که از محمود احمدینژاد دعوت شده است که به عضویت هیئت علمی این دانشگاه در بیاید که پیرو آن، دکترای افتخاری در رشته «مدیریت تحول» به وی داده شود.
آقای ابوالفضلی در این جلسه مدرکی را با امضای «زینالعابدین حسینی شهرستانی»، ریاست کل این دانشگاه، که مرکز اصلی آن در مونترئال کانادا است، به محمود احمدینژاد اعطا کرد و در ادامه نیز هدیهای را از جانب «سید جواد شهرستانی»، نماینده آیتالله سیستانی، به رئیس جمهور ایران داد.
وبسایت رسمی دولت جمهوری اسلامی پس از آن از دریافت «دکترای افتخاری» از سوی محمود احمدینژاد خبر داد و تأکید کرد که دانشگاه دارالحکمه توسط آیتالله سیستانی تأسیس شده است.
پس از آن دفتر آیتالله سیستانی در روز 29 خردادماه در پاسخ به پرسوجویی که در مورد ارتباط دانشگاه دارالحکمه با این مرجع تقلید صورت گرفته بود، در پاسخی که مهر این آیتالله را بر خود دارد آورد: «این دانشگاه - که از قرار اطلاع عنوانی بیش نیست- هیچ گونه ارتباطی با آقا ندارد و رئیس آن نیز مورد تأیید ایشان نمیباشد.»
به دنبال آن، روابط عمومی دانشگاه الحکمه نیز 30 خردادماه نسبت به اخباری که این دانشگاه را با آیتالله سیستانی مرتبط دانسته، ابراز تعجب و تأکید کرد: «گواهینامه اعطایی در اصل نوعی گواهی عضویت در هیئت مشاوران علمی این مؤسسه آموزش عالی بوده است که قبلا به بیش از 85 نفر از شخصیتهای علمی در نقاط مختلف جهان نیز اعطا شده است.»
دانشگاه دارالحکمه سال 2006 (1385) در مونترئال کانادا تأسیس شده است و در فهرست اعضای هیئت مشاوران علمی آن اسامی چندین ایرانی از جمله محمد خاتمی، محمدعلی ابطحی و حسن اختری، سفیر پیشین ایران در سوریه، نیز به چشم میخورد.
در وبسایت اصلی این دانشگاه آمده است که هدف از تأسیس این مرکز آموزش عالی، «آموزش جوانان مسلمان به منظور حفاظت آنها از افراطگرایی و تعصب، کمک به آنان برای ادغام در جامعه کانادا» و همچنین «ارتقاء صلح و گفتوگو میان مسلمانان و دیگر جامعههای مذهبی و فرهنگی» است.
1- چرا از لاف زنی و دروغگوئی دست برنمیداریم؟
2- چرا اینقدر شیفته مدرک آن هم از نوع جعلی آن هستیم؟
اگرهر کس به اندازه فهمش سخن می گفت
وه که چه سکوتی جهان را فرا می گرفت
آنچه در سال جدید لازم است انجام دهیم
(دکترمحمود سریع القلم)
در سال 1392 کمتر حرف بزنیم و کمتر قضاوت کنیم.
چرا این نکته؟ به نظر میرسد میانگین ایرانیها تقریباً در مورد همه چیز و همه کس اظهار نظر میکنند؛ بعضاً با قاطعیت.
عبارات من نمیدانم، من اطلاع ندارم، من به اندازه کافی اطلاع ندارم، من مطمئن نیستم، من باید سئوال کنم، من باید فکر کنم، من شک دارم، من در این باره مطالعه نکردهام، من این شخص را فقط یک بار دیدهام و نمیتوانم در مورد او قضاوت کنم، من در مورد این فرد اطلاعات کافی ندارم، اجازه بدهید من در این رابطه سکوت کنم، فردا پس از مطمئن شدن به شما خبر میدهم، هنوز این مسأله برای من پخته و سنجیده نیست و مشابه این عبارات در ادبیات عمومی ما، بسیار ضعیف است.
تصور کنید اگر بسیاری از ما این گونه با هم تعامل کنیم، چقدر کار قوه قضائیه کم میشود. چقدر زندگی ما اخلاقیتر میشود و از منظر توسعه یافتگی چقدر جامعه تخصصیتر میشود.
در چنین شرایطی، خبرنگار تلویزیون در مورد برنامه هستهای، نظر راننده تاکسی را نخواهد پرسید. اقتصاددانی که یک مقاله پزشکی را خوانده، خوددرمانی نخواهد کرد و شیمیدانی که هر روز روزنامهها را میخواند در مورد آینده اقتصاد ایران و وضعیت سیاسی چین اظهار نظر نخواهد کرد.
چه سکوتی برقرار میشود! و همه به خود و مثبت و منفی برنامههای خود میپردازند و کمتر سراغ سر درآوردن از کارهای دیگران میروند. غیبت کم میشود و تهمت و توهین به حداقل میرسد.
حضرت علی (ع) میفرمایند: مؤمن کسی است که با مردم تعامل کند تا دانا شود، سکوت کند تا سالم بماند و بپرسد تا بفهمد.
یک دلیل این که تولید ناخالص داخلی آلمان بیش از دو برابر جمع تولید ناخالص داخلی 55 کشور مسلمان است، این است که تمرکز مردم به کار و فعالیت و کوششهای فردی است.
اتفاقاً چون بسیاری از ما برای خود کم وقت میگذاریم و خود را کشف نمیکنیم، به بیرون از خودمان و توجه دیگران نیازمند میشویم. به همین دلیل، نمایش دادن در میان ما بسیار جاری و قدرتمند است، چون در مورد خود نمیتوانیم پنجاه صفحه بنویسیم، از انتقاد حتی انتقادی ملایم، خشمگین میشویم، چون احساسی بار میآییم و بنابراین ضعیف هستیم، اعتماد به نفسمان کم است.
عموماً ظاهر خود را میآراییم و درِ مخزن باطن ما، سه قفله باقی میماند. افراد ضعیف ، جامعه ضعیف را به ارمغان میآورند.
در برابر کم حرف زدن و کم قضاوت کردن، فکر و دقت قرار میگیرد. ارزش هر انسان مساوی با مقدار زمانی است که برای فکر، کشف خود و خلاقیت اختصاص میدهد. سکوت فراوان بهترین فرآورده کم قضاوت کردن است. در این مسیر، محتاج کتاب خواندن، گفتوگو و مناظره هستیم. با آگاهی و دانش میتوان انسان بهتری بود و به همین دلیل، نیازمند آموزش هستیم.
به امید روزی که تلویزیون کشور ما برای ارائه دیدگاه در 25 موضوع مختلف از یک نفر استفاده نکند.
فرمود: تفکر ساعة أفضل من عبادة سبعین سَنة=ساعتی فکرت به از هفتاد سال عبادت.
همنوائی جالب کیهان و پرتو با عناصر ضد انقلاب خارج نشین:
هر دو همسو با همدیگر معتقدند:
اولاً: روحانی اصلاح طلب نبوده؛
ثانیاً: اصلاح طلبان 10% بیشتر رأی نداشتند؛
ثالثاً: روحانی نماینده رهبری در شورای عالی امنیت ملی است. پس از خودمان (خودشان) است.
جالب است نه؟ البته همسوئی کیهان و امثال کیهان با ضدانقلاب اشکال ندارد. فقط محض اتفاق است. خب اینها چکار کنند؟ میخواستند آنها همسو با اینها چنین برداشتهائی را نکنند. چنین همسوئیهائی فقط از اصلاح طلبان بد و أخ است.
به مصاحبه علیرضا نوری زاده با رادیو فردا و ... و نیز مطالب کیهان و پرتو در این دو – سه روز اخیر مراجعه بفرمائید.
حسین شریعتمدارى/ کیهان 5شنبه 23 خرداد 92:
آیا نمیبینید که وطنفروشان فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 در باشگاه مدعیان اصلاحات کباده میکشند و نامزد آنها [یعنى حسن روحانى] به حضور و حمایت این عده که در فتنه 88 آشکارا نقش ستون پنجم دشمن را بر عهده داشتند افتخار هم میکند؟
و حالا همان حسین شریعتمدارى/ کیهان دوشنبه 27 خرداد 92:
آقای روحانی بر پیروی از رهبر معظم انقلاب، دو دهه نمایندگی حضرت آقا در شورای عالی امنیت ملی و... از جمله عوامل دیگری است که در کسب اکثریت آرای مردم نقش داشته است.
قربان روم خدا را ، یک بام و دو هوا را!
راستی چه کسی و چه کسانی و چه جریانی به نفاق و خصوصیات نفاق نزدیکترند؟
گران بهاترین گوهر 24 خرداد همانا کاهش شکاف میان حکومت و مردم است. اکنون تلقی حکومتیان از مردم و تلقی مردم از حکومتیان تفاوتی چشمگیر با ماه پیش دارد. 24 خرداد خطا در نگاه جهان به این کشور، و ظرفیت های این ملت، را نیز تصحیح کرد.
و این هر دو، برای چالش های بزرگ کشور ما، در این منطقه خون آلود و با این قدرت های پر غرور، از هر چیز ضروری تر بود. از نخستین شکوفه های این تدبیر، معافیت افراطیون شکست خورده از کنترل دستگاه های امنیتی و از سکانداری چالش هسته ای با قدرت جهانی است.
بیست و پنجم خرداد 1388 بیش از دو میلیون جمعیت تهران بدون کمترین سابقه پیوند تشکیلاتی، بدون دعوت قبلی، بدون سازماندهی سنتی و پیوند تشکیلاتی در یک حرکت خودجوش هماهنگ و آرام و صلح آمیز از میدان انقلاب به سوی میدان آزادی رای خود را جستجو کردند تا دلبستگی خویش را به حق شرکت در تعیین سرنوشت خود نشان دهند.
چهارسال تهمت، افترا، سرکوب، بازداشت و کشتار چنین وانمود می کرد که آن مردم را از هدف و روش خود پشیمان کرده و راه را برای تعیین سرنوشت آنان توسط دیگران باز کرده است
بیست و پنجم خرداد 1392 شکل گیری اکثریت همان برگه های رأی به دور ریاست جمهوری حسن روحانی علیرغم همه مهندسی ها و همه تعیین تکلیف ها، چنان صحنه هایی از ثبات قدم و پیگیری مدنی در جستجوی رأی و حقانیت سرنوشت خود آفرید که جهانی را از درایت و قدرت و سماجت خود شگفت زده کرد.
این یکدلی و همدلی مدنی در دنیای پرخطر کنونی و در منطقه ای مبتلا به جنگ و خونریزی و در کشوری درگیر با تحریم و اختلافات داخلی بزرگترین سرمایه رئیس جمهور منتخب کنونی است.
موفقیت آقای روحانی قبل از هر چیز در گرو حفظ و تقویت و بسط و عمق بخشیدن این همگرائی و همدلی در بطن چندگانگی ائتلافی است که او را به کرسی ریاست جمهوری نشانده است و می تواند او را بدل به معماری برای آشتی ملی بسازد که در گذار پر خطر کنونی بیش از هر چیز به کار ایرانیان می آید.
پیروزی حسن روحانی ناشی از سه عامل متفاوت بود:
در سطح جامعه سیاسی حمایت ائتلاف هاشمی، خاتمی، حسن خمینی، و ناطق نوری. اصلاح طلبان پس از شکستهای سال 84 و88 با نامزدهای متعدد دریافتند که برای پیروزی به مصالحه نیاز دارند. قرار گرفتن دو رقیب انتخابات ریاست جمهوری سال 76 در کنار هم برای یک هدف مشخص یک تحول مهم در فضای سیاسی ایران به شمار می آید
در سطح افکار عمومی روحانی بر موج نیاز به تغییر سوار شد و توانست نیروی اصلاح طلبان را در یک جهت مشخص متمرکز سازد
در سطح نخبگان سیاسی، روحانی در برابر نامزدهای رقیب توانست آنها را ادامه وضع موجود و خود را نامزد تغییر معرفی کند. او به سرعتتوانست آرایی را که احتمالا برای قالیباف هم ممکن بود ریخته شوند به خود اختصاص دهد.
پیروزی حسن روحانی برآیند سه مؤلفه اساسی بود: فشار از بیرون، انشقاق در بالا، نارضایتی در پایین.
در دوره ریاست جمهوری آقای روحانی امکان اصولی برای گشایش در مذاکرات هسته ای با غرب و بهبودی نسبی اقتصاد کشور وجود خواهد داشت
شمار بالای آرا آقای روحانی ، که سرنوشت انتخابات را بر خلاف اغلب پیش بینی ها در دور اول رقم زد و اختلاف معنادار آراء او با آراء دیگر نامزدان، نشان می دهند که موضوعی اساسی، چون محوری وحدت دهنده، اکثریت رأی دهندگان از لایه های گوناگون جامعه را در بستری واحد هدایت کرده است.
اقتصاد ایران نه بر تولید و توزیع کالا، که بر توزیع درآمدهای نفتی شکل گرفته و تحریم های اقتصادی درآمد ملی ایران را به شدت کاهش داده است.
اکثریت در دو انتخابات گذشته به تقسیم عادلانه تر درآمدهای نفتی رأی دادند و آقای احمدی نژاد در اجرای وعده های خود ناکام ماند.
در یکی دو سال اخیر این برداشت در روان شناسی و شعور جمعی اکثریت رای دهندگان جا افتاد که تحریم های اقتصادی، و از جمله کاهش فروش و درآمدهای نفتی، تورم، گرانی و شکاف فقر و ثروت را در حد غیر قابل تحمل سبب ساز شده و هیچ برنامه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بدون کاهش یا لغو تحریم ها و از سرگیری فروش نفت ممکن نیست و کاهش یا لغو تحریم ها در گرو تغییر سیاست اتمی است.
در انتخابات کنونی دو راه حل مطرح شد، آقای روحانی که از تنش زدائی در سطح بین المللی و کاهش تحریم ها بر بستر تغییر سیاست اتمی ایران سخن می گفت و نمونه ای از این نوع تنش زدائی را کارنامه خود داشت، و دیگران که از خطوط اصلی سیاست های اتمی و سیاست جمهوری اسلامی در خاورمیانه دفاع می کردند.
اکثریت ایرانیان به تغییر سیاست اتمی برای کاهش یا لغو تحریم های اقتصادی رأی دادند.
معلوم نیست آقای روحانی تا چه حد می تواند به وعده های خود در این زمینه عمل کند اما جمهوری اسلامی از این پس نمی تواند دیگر ادعا کند که اکثریت مردم از سیاست اتمی و سیاست خارجی کنونی حمایت می کنند.
بار دیگر سیاست ایران همه را شگفت زده کرد و نشان داد که پیش بینی سیاسی در ایران امری دشوار است . این انتخابات نشان داد که نظام ظرفیت اصلاح طلبی دارد و هنوز میتواند از طریق انتخابات فضاهای جدیدی را برای توسعه و پیشرفت فراهم سازد.
آقای روحانی با پشتوانه به رسمیت شناخته شدن از سوی رقبا و مشارکت بالای مردم در انتخابات و تصویر مثبتی که از او در غرب وجود دارد میتواند با مشارکت دادن رقبای انتخاباتیش و ترکیب متوازنی از اصولگرایان و اصلاح طلبان در کابینه جدید و تعییر تیم مذاکراتی، با انسجام و توان جدیدی به مذاکرات هسته ای بپردازد و سایه خطر تحریمهای اقتصادی را کاهش دهد.
انتخابات 88 را فراموش نکنیم، و تمکین حاکمان به رأی شهروندان ناراضی از وضع موجود را در انتخابات 92 لمس کنیم.
.: Weblog Themes By Pichak :.